|
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی میگذشت.
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تا تو هستی و چشمات بهونهاست واسه خوندن واسه تولد تو باید دنیا رو آورد تولدت عزیزم پراز ستاره بارون الهی که همیشه واسه تبریک امروز
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریهست هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم ما هنوزم مثل مرداب مست آینه کویریم گریه هام حروم شدن کاری بکن وقتی که به تو رسیدم هنوزم آهو نفس داشت غزلک گریه نمیکرد تو شبای بی چراغی حالا اما دیگه وقت رفتنه حالا من موندم و یاد کوچه های خالی و خیس اگه خاموشم و خسته اگه از تو دورِ دورم ترانه سرا: بابک صحرایی
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:عاشقانه, عشق,عشق پاک,من از عشق لبریزم, دوست داشتن,, :: 10:18 :: نويسنده : ترنم
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعلههای آتش نگاه میکند. شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید: ”چرا بیکار نشستهای و به کمک ساکنین کلبه نرفتهای!؟” ادامه مطلب ... روزی یک زوج 25ومین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند.انها در شهر مشهور شده بودند به دلیل اینکه درطول زندگی مشترک خود هرگز دچار اختلاف نشده بودند... بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک(پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم : ادامه مطلب ... |